آن روز، روح هیچ‌یک از ما خبردار نبود که به چه راهی قدم می‌گذاریم. فقیر و بیچاره‌ها از بقیه داناتر بودند. آن‌ها خوب می‌دانستند که جنگ جز بدبختی عاقبت دیگری ندارد و مزه‌ی بدبختی را هم که حسابی چشیده بودند، اما پولدارها سرشان به کار و کیف خودشان گرم بود.

راوی این کتاب پسر نوزده ساله ای به نام پل است که از خاطرات و سرگذشت خود و همرزمانش در دوران جنگ جهانی اول حرف می‌زند.
پل به همراه چندی از همکلاسی‌هایشان در کلاس درس تحت تاثیر صحبتهای معلم قرار می‌گیرند و داوطلب میدان جنگ می‌شوند.
کمی بعد از اینکه آن‌ها داوطلب می‌شوند تا به ارتش بپیوندند و عازم نبرد شوند به مدت ده ماه در مرکز پادگان تحت تعلیمات نظامی قرار می‌گیرند.
ده ماه اموزش سخت نظامی،مفاهیم جدیدی از پادگان،جنگ و صحنه نبرد به آن‌ها نشان داد و آن‌ها پی بردند که همه چیز با ساخته‌های ذهنی آن‌ها،آنچه به آن‌ها گفته اند و تجربه های قبلی آنان متفاوت است.
پس از گذراندن ده ماه آموزش نظامی،آنان عازم جبهه جنگ شدند.کم کم تمام مشکلات،سختی‌ها،ترس‌ها و نگرانی‌ها خود را نشان دادند،مشکلات و سختی‌هایی همچون سیر گردن شکم،جنگیدن،خمپاره و سلاح‌ها،حمله ها و کشته شدن آدم‌ها.
نویسنده به خوبی صحنه های غم انگیز و وحشتناکی از جنگ را در کتاب به تصویر کشانده است.
کتاب به خوبی از جنگ حرف می‌زند،از حقیقتِ جنگ!
از اینکه چگونه جنگ جهانی اول زندگی ادم‌های بسیاری را به نابودی کشاند،جوانان بی‌گناهی که به اجبار و یا از سر بی‌خبری به ارتش پیوستند،راهی جنگ شدند و درنهایت سرنوشتشان عوض شد.
مهم ترین نکته در مورد این کتاب،مخالفت سرسختانه اش با جنگ و ضدجنگ بودنش است.جنگی که افرادی در رأس قدرت جرقه اش را می‌زنند و بعد آدم‌های بی گناه را به صحنه نبرد می‌کشانند و جنگ شعله ور می‌شود.
🎬فیلم در غرب نیست به کارگردانی لوئیس مایلستون اقتباسی از این کتاب است که در اسکار سال ۱۹۳۰
برنده جایزه بهترین فیلم و بهترین کارگردانی شد.
🎬در سال ۱۹۷۹ نیز فیلمی تلویزیونی به کارگردانی دلبرت من از روی این رمان ساخته شد.
📌امتیاز گودریدز: ۳/۹۸ از ۵.
امیدواریم این کتاب فوق العاده رو بخونین و لذت ببرین😊🌱

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *